صاحب عشق نیاید ، عید می خواهم چه کار؟
دلم می گرید بغض در گلویم غوغایی کرده که صدای حنجره خسته ام توان برخاستن ندارد . طوفان چشم هایم سیلی به راه انداخته که دیدن میسر نیست . همه از بهر چه عشقی این چنین زانوی غم به اغوش گرفته اند ؟ بهار است ، عید امده ،جهان غرق گل شده و همه جا شعف و شادی موج می زند ولی افسوس که شیعیان عید ندارد ...
به راستی چه معنا دارد کسی مجنون مهدی زهرا (س) باشد و چشم انتظار او و شیرینی عید در کامش مزه کند ؟ جهان غرق ظلم شده است حق و باطل چنان گره خورده که تمیز دادن آنها ممکن نیست حلال ها حرام شده است و حرام ها عین حلال ... می گساری و شراب خواری قبحی ندارد و لهو و لعب شده دست مایه عوام الناس ، گلوگاه جهان را خون گرفته و ظالمین بر مظلومین مسلط شده اند ایا بس نیست برای سرنوشت نحس خلیفه الله در این جهان فانی ؟ ایا بس نیست سواری شیطان بر دوش این شیطان صفتان ؟ چه کرده ایم با خودمان که صدای زنگ اخر الزمان را به گوش نمی شنویم ؟ ما را چه شده است که قلبمان این چنین سنگ و محکم گشته که نجوای حبل الورید حجت خداوندی را درک نمی کنیم ؟ مگر نمی گویند ظهور نزدیک و است و شیعیان چشم انتظار مولایشان پس شیعیان را چه شده که قفل فراموشی بر درب قلب هایشان زده اند و با خطی خوانا نگاشته اند ، تعطیل است ؟؟؟ خدایا زیر این همه شلوغی و ازدحام شکسته شده ام و تنها در پی کنجی هستم تا اشک هایم را در خلوتی با شلوغی من و تو روانه کنم روز های عید بی تو عذابی سخت است برای عاشقانت ، امید نو بودن سال را با غم گذشتن یک سال دیگر درک می کنم و مدام بر سر سفره حسرت این زمزمه را با خود دارم که یک سال دیگر گذشت و مهدی فاطمه نیامد...
اقا جان ، تو صاحب عشقی ان روز که تو قدم گذاری و زمین را لایق هستی خویش بیابی عید واقعی شیعیان و عاشقان را رقم زده ای ! سید ما ، تمام انگیزه حیات من و امیدم برای سالی نو درک عطر نرگس است که دشت و کویر را سرشار می کند . هر بار که پلکم فرو می نشید به امید دیدن تو باز می شود تا شاید روح علی صفتانه تو را ببینم و صدای انا بقیه الله را بشنوم اقا جان زبان از بیان حرارت عشق تو ناتوان و عاجز است جسم انسان توان تجسم و تحیر عشق شما را ندارد زبان لال و است و واژگان مرکبی شکسته برای حمل معنای رفیع اصفات شما...
یا مهدی در میان این همه هیاهو این را بدان ، صاحب عشق نیاید عید می خواهم چه کار



